اسم اعظم حضرت حق


 

نويسنده:آيت الله محمد ناصري دولت آبادي




 
از هر چه بگذريم سخن دوست خوش تر است. اين توسلات را مبادا فراموش کنيد. به حضرت بقية الله (ع) توسل داشته باشيد. زيرا آثار عجيبي دارد. در اين رابطه، اين جمله را براي همه ي آقايان عرض مي کنم تا اهميّت اين موضوع را بدانند. حضرت آيت الله سيد محمد کشميري، استاد ما و از اولياي الهي و اوتاد بود. علماي نجف درباره ي عظمت پدر ايشان حضرت آيت الله سيد مرتضي کشميري مي گفتند، اگر ايشان ادّعاي نبوت مي کرد نمي توانستيم ردّ بکنيم . ايشان اهل چنين ادّعا هايي نبود و علماي نجف براي بيان عظمت معنوي ايشان چنين مي گفتند. ايشان ارتباط فوق العاده اي با حضرت حقّ، داشت و معجزات و کرامات عجيب و بسياري از ايشان نقل شده است. داستان هاي محيّر العقولي که بعضي از آن ها را به خاطر دارم. آيت الله سيد مرتضي هم همين طور بود. معروف و مشهور بود که در نجف، فقط شب هاي جمعه از خانه بيرون مي آمد و به حرم اميرالمؤمنين (ع) مشرف مي شد و تا قبل از اذان صبح به منزل باز نمي گشت. ايشان چيزي از کسي قبول نمي کرد. مجتهدي مسلم و خيلي مورد توجه همگان، امّا کاملاً منزوي بود. از خانه بيرون نمي آمد و چيزي از بازار نمي خورد. خودش آردي در منزل تهيه مي کرد و به نانواي متديّني مي داد که براي ايشان اين نان را مي پخت. خطّش خيلي زيبا بود. تابلو هايي را با عبارت «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان ادرکني» مي نوشت و به پسرش مي داد. او هم آن تابلو ها را چاپ مي کرد و مي فروخت و پولش را به پدر مي داد. پدر هم زندگي خود را با آن اداره مي کرد. آن وقت ايشان استاد اخلاق ما بود. من به خدمت ايشان مي رسيدم. خودشان مکرر به بنده مي گفتند: «به يک حمد خواندن، مرده زنده مي کردم». يکي از دفعاتي که به ديدار ايشان رفته بودم، از ايشان اسم اعظم را خواستم. ايشان ندادند ولي گفتند اگر اسم اعظم را مي خواهي به در خانه امام زمان (ع) برو و از اين اسم شريف: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب ازمان أدرکني» نگذر. اين اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش. به دنبالش اين ماجرا را براي بنده تعريف کردند که، سفري به خراسان رفته بودم. در مسير برگشت از تهران به قم رفتم تا يکي از آشنايان و بستگان را ببينم و بعد به عراق بازگردم. در نيمه شبي که هوا سرد بود، اتوبوس مرا جلوي صحن حضرت معصومه (س) پياده کرد. من هم پياده شدم. اما من پيرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساک کجا بروم؟ من که آدرس را بلد نيستم و کسي هم نيست که از او نشاني را بپرسم. مقداري ايستادم، ديدم خبري نشد. با خودم گفتم ما که صاحب و ملاذ و ملجأ داريم. بهتر است از ايشان استمداد کنم. مي گفت ساک را به يک دست گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست ديگر. چشمانم را بستم و در پياده رو به طور مرتب مي گفتم: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان أدرکني» مکرر اين اسم را تکرار مي کردم و را ه مي رفتم. يکدفعه سنگين شدم و بعد از آن نگاه کردم و ديدم بر در يک خانه ام. نگاه کردم، ديدم اسم همين اقوام ما بر در نوشته است. در زدم، آمد و ديدم خودش در را باز کرد و متحيرانه از من پرسيد، چطور و با چه آمدي؟ گفتم: آمدم ديگر و به داخل خانه رفتم.
اسم حضرت بقية الله (ع) اسم اعظم حضرت حقّ است. در گرفتاري هاي روحي، معنوي، جسمي، مادي توجه و توسلتان به اين اسم شريف باشد. خدا شاهد است بنده مکرر گرفتاري هاي مختلفي داشتم مخصوصا در فشار ها و ناراحتي هاي خارجي با اين ذکر نتيجه ي قطعي گرفته ام. ذکر «يا صاحب الزمان اغثني يا صاحب الزمان ادرکني» را يادداشت کنيد و در مواقع گرفتاري متوسّل و متوجه به حضرت بقيه الله ـ روحي له الفدا ـ بشويد ان شاء الله نتيجه ي قطعي خواهيد گرفت. اين ذکر، عدد هم ندارد و ايشان به من نفرمودند که براي جواب گرفتن چند بار آن را تکرار کنم. لازم است مرتب آن را تکرار کنيد و همين طور بگوييد.
منبع:ماهنامه ي موعود شماره ي 100